بنفشه
گذارکن چوصبابربنفشه زاروببین
که ارتطاول زلفت چه بی قرارانند
(حافظ)
بنفشه طره مفتول خود گره میزدصبا حکایت زلف تو در میان انداخت
چنین که دردل من داغ زلف سرکش توستبنفشه زارشودتربتم چودرگذرم
باغ بنفشه و سمن بوی ندارد ای صباغالیه ای بساز از آن طره ی مشک بوی او
سلامهرکجا بیتا بانوحضورداردمسلما باغ بدونبنفشه وسمن هم مشک فام است ونیازی هم به غالیه ساختن ازطره ی او نیستبا ادب احترام ومحبت فراوان
بنفشه طره مفتول خود گره میزد
صبا حکایت زلف تو در میان انداخت
چنین که دردل من داغ زلف سرکش توست
بنفشه زارشودتربتم چودرگذرم
باغ بنفشه و سمن بوی ندارد ای صبا
غالیه ای بساز از آن طره ی مشک بوی او
سلام
هرکجا بیتا بانوحضوردارد
مسلما باغ بدونبنفشه وسمن هم مشک فام است ونیازی هم به غالیه ساختن ازطره ی او نیست
با ادب احترام ومحبت فراوان