فروزان
دوشنبه 30 فروردینماه سال 1389 ساعت 12:27 ق.ظ
وقتی دستت را گرفتم که دوستت باشم با تو آمدم تا هر جا رفتی خیلی لنگ زدم خوردم زمین و پا شدم دست به دیوار گرفتم و خود را به تو رساندم من لوس بودم ؟ خب شاید راست بگی ولی هر جوری بود با تو به کوچه های دوستی آمدم حالا که این همه راه را با تو آمدهام فهمیدیم که از بخت بد این کوچه بنبست است باشه من برات قلاب میگیرم تا بری و از کوچه خلاص بشی چون تو عجله داری من کوچه را دور می زنم اگه معرفت داری برایم صبر کن!! و تا می تونی برام از زیبایی آنور کوچه بن بست بگو
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
وقتی دستت را گرفتم که دوستت باشم
با تو آمدم تا هر جا رفتی
خیلی لنگ زدم
خوردم زمین و پا شدم
دست به دیوار گرفتم و خود را به تو رساندم
من لوس بودم ؟
خب شاید راست بگی
ولی هر جوری بود با تو به کوچه های دوستی آمدم
حالا که این همه راه را با تو آمدهام
فهمیدیم که از بخت بد این کوچه بنبست است
باشه من برات قلاب میگیرم تا بری و از کوچه خلاص بشی
چون تو عجله داری
من کوچه را دور می زنم
اگه معرفت داری برایم صبر کن!!
و تا می تونی برام از زیبایی آنور کوچه بن بست بگو