ارغوان - خوشه ی خون
بامدادان که کبوترها
برلب پنجره ی بازسحرغلغله می آغازند
جان گلرنگ مرا
برسردست بگیر
به تماشاگه پروازببر
آه - بشتاب که همپروازان
نگران غم همپروازند
(سایه)
(۴)
(۳)
(۲)
(۱)
آذربایجان