آتشی که درحضورش یک سامورائی عاشق رقصید

           

آتشی که درحضورش یک سامورائی عاشق رقصید

نائی،حالامیدانم:

چرا حافظ گفت:

زین آتش نهفته که درسینه‌ی منست

خورشید شعله ایست که درآسمان گرفت

میبینی حافظ باآتش نهفته درسینه اش،چگونه خورشیدراتحقیرمیکند؟؟؟

 

 

آیاآن رقص این ترانه را کم نداشت ؟

*

کنارسیب ورازقی

بنشسته عطرعاشقی

من ازتبارخستگی

بیخبرازدلبستگی

عاشقم.......

*

ابرشدم

صداشدی

شاه شدم

گداشدی

شعرشدم

قلم شدی

عشق شدم توغم شدی

لیلای من

دریای من

آسوده دررویای من

این لحظه درهوای تو

گمشده درصدای تو

من عاشقم مجنون تو

گمگشته دربارون تو

*

مجنون لیلی بی خبر

درکوچه های دربدر

مست وپریشون خراب

هرآرزو نقش برآآب

شاید که روزی عاقبت

آروم بگیرددردلم

*

کنارهرستاره ای

نشسته ابرپاره ای

پرازتبارسادگی

بی خبرازدلدادگی

عاشقم....

*

ماه شدم ابرشدی

اشک شدم

صبرشدی

برف شدم

آب شدی

قصه شدم خواب شدی

لیلای من

دریای من

آسوده دررویای من

این لحظه درهوای تو

گم شده درصدای تو

من عاشقم مجنون تو

گمگشته در بارون تو

*

مجنون لیلی بی خبر

درکوچه های دربدر

مست وپریشون وخراب

هرآرزو نقش برآب

شاید که روزی عاقبت

بارون بگیرد دردلم

*