اگر کمی خونین تر بود، نه. اصلن غروب یعنی خونین.
حال من دست خودم نیست دیگه آروم نمیگیرمدلم از کسی گرفته که میخوام براش بمیرم باز سرنوشت و انتهای آشنایی باز لحظه های غم انگیز جدایی باز لحظه های ناگزیر دل بریدن بازم اول راه و حس تلخ نرسیدن پای دنیای تو موندم مثل عاشقای عالم تا منو ببخشی آخر تا دلت بسوزه کم کم مثل آینه روبرومه حس با تو بودن من دارم از دست تو میرم عاشقی کن منو نشکن
غروب اندوهبارببین که غروب چه فاتحانه سر به دل انگیزی صبح می گذارداندوه من کم ار این غروب غم انگیز نیستمی گریم تا دل غروب خنک شود
اگر کمی خونین تر بود، نه.
اصلن غروب یعنی خونین.
حال من دست خودم نیست دیگه آروم نمیگیرم
دلم از کسی گرفته که میخوام براش بمیرم
باز سرنوشت و انتهای آشنایی
باز لحظه های غم انگیز جدایی
باز لحظه های ناگزیر دل بریدن
بازم اول راه و حس تلخ نرسیدن
پای دنیای تو موندم مثل عاشقای عالم
تا منو ببخشی آخر تا دلت بسوزه کم کم
مثل آینه روبرومه حس با تو بودن من
دارم از دست تو میرم
عاشقی کن منو نشکن
غروب اندوهبار
ببین که غروب چه فاتحانه سر به دل انگیزی صبح می گذارد
اندوه من کم ار این غروب غم انگیز نیست
می گریم
تا دل غروب خنک شود